برگرفته از رمان در پرتویے دیگر
اساتید دانشکده در اتاق ویژه تجمعات گرد میزے جمع بودند و پیرامون مطلب خاصے مشغول صحبت و گفتگو با یکدیگر بودند. رییس دانشکده نشسته بر صندلی مخصوص خود تلفنے مشغول گفتگو با شخص ویژهایے بود. با اتمام گفتگوے تلفنے رو به جمع اساتید کرد و با ناراحتے خاطر گفت: اساتید محترم، خبرے براے شما دارم.
یکے از اساتید پرسید: استاد، چرا پریشان خاطرید؛ اتفاقے افتاده است؟
-آقاے شکوهے همین الان تماسے با من داشتند. مثل اینکه خانم شکوهے در بیمارستان بسترے هستند و براے مدتے نمےتوانند در جلسات درسے خود حاضر شوند.
یکے از اساتید با شنیدن این موضوع نفس راحتے کشید و گفت: چه بهتر؛ لااقل براے مدتے از شر او راحت مےشویم.